برای تو که ثمره ی یه عشششششق بینظیری

سه ماهگی آروین کوچولو

قربونت برم آروین جونه مامان, شما الان سه ماه و ده روزتونه و رو تخت مامانی در حال حاضر بخواب سر میبری و مامانی از فرصت استفاده کرده و اومده برات پستای خوشگل مشگل بذاره , شما تو این ماه کارای خوشمزه زیاد کردی,, برات بگم که مامان زبونشو میاره بیرون و شما ام این کارو میکنی,البته کار بدیه زبون درازی مامان جون,من چون تو با مزه این کارو میکنی دوست دارم, اون دستای سفید و خوشگل تو با مشت میک میزنی و ملچ ملوچ میکنی, شیشه تو با دستای کوچولوت چند لحظه نگه می داری و بعد میندازیش,این ماه دایی ابراهیم پستانک تو گذاشت دهنت و تو از اون موقع به بعد دیگه گرفتی,تا قبل از اون من هرکاری میکردم بخوری دوست نداشتیش و یکی از دوست داشتنیام بود خوردن پستونکت.. وا...
30 مهر 1397

دو ماهگی آروین کوچولو

پسر عزیز تر از جونم,شیرینیه زندگیه ما,این که میگم شیرینی واقعا شیرینیااااا اخه نمیدونی به زندگیه من و بابایی چه رنگ قشنگی دادی,عاشقتم بخدا,هر لحظه مون شده شکر گذاری خدا,, بابا امیر که واست یه جمله معروف درست کرده و همش تکرار میکنه, میگه آروین فدا مدای صد هزار مرتبه شکر منی,همه رو تک تک با یه ریتم خاص۰ واست میخونه😂 دوماهگیت عزیزم خیلی از ماه پیش بهتر بودی برامون می خندیدی و دلمون و آب میکردی نفخت کمتر شده بود,دستات  و مشت میکردی و میاوردی بالا و بهشون نگاه میکردی,قربون مشتای کوچولوت😍 مامان تن تن اذت عکس میندازه با ژستهای مختلف, تا الان هر ماه با طراحی جالب و با مزه اذت عکس انداختم,۲۰ این ماه با بابا امیر رفتیم شبکه ب...
30 مهر 1397

یک ماهگی آروین کوچولو

سلام پسر قشنگم ,مامان و ببخش عزیزم بخاطر این همه تاخیر, چون حسابی وقت مامان و پر کردی,دیگه وقت سر خاروندنم  ندارم.. ولی خیلی فراموش نکردم یه ماهگیتو, هم خوب شیر میخوردی و هم راحت شبا میخوای بدی ولی روزا گاهی وقتا دل درد داشتی و گریه میکردی ,یادمه ده روزه بود چشمات قی کرده بود و تو نمیتونستی چشم تو باز کنی و گریه میکردی و منم با تو گریه میکردم.الهی دورت بگردم که جونم به تو بنده,, چهل روزت که شد با بابا امیر رفتیم واسه گل پسرم یه کیک کوچیک خریدیم و سه تایی جشن چله گرفتیم واسه جیگر مامان. مامان شهناز صبح روز چهل روزت اومد خونمون و مراسم حموم چله پسرم و انجام داد دسته گلش درد نکنه.. مامانی یه هفته بعد از چهل روزت  ...
30 مهر 1397
1